صبح تو صف ِ نون سنگکی ایستاده بودم
هی منتظر باش که نوبت به تو خواهد رسید !
واقعا انتظار خیلی  کار سختی هست
تا نوبت به من برسد میخواستم دار فانی را وداع بگم که احتمال دادم دوستان و آشنایان فکر کنن پس به خاطر  کرونا فوت شدم
 دیگه پشیمون شدم و گفتم فعلا زنده باشم تا شرایطش جور شه ( پول قبر)
نوبتی هم که باشه نوبت منه !
خب نوبت به من رسید و نون رو گرفتم
ماسک زده بودم
وقتی که نون رو گرفتم
خواستم جاهای برشته ای رو که خیلی میچسبه و بسیار لذید هست و اگه بخونه برسه توسط خانواده ناپدید میشه رو بخورم
 اما دیدم ماسک دارم !
 ماسک مانع بود !
خواستم ماسک رو  پایین بکشم تا  نون رو بخورم
احتمال دادم که خطری برای سلامتیم باشه !


میخوام از این ماجرا نتیجه گیری کنم :
عزیزِ من ، گاهی اوقات بعضی چیزا رو دوست داریم
و برامون ضرر دارن و  شاید خودمون از ضررش آگاهیم شایدم نه  ؛ و گاهی موانعی پیش میاد تا اون خواسته رو انجام ندیم ( مثل همون ماسک )
اما  گاها انجام میدیم
.
خواستم بگم :
رفیق قرار نیست هرچی رو که دوست داری انجام بدی 
قرار نیست  هر چی رو که دوس داری بپوشی
قرار نیست  هر طوری که دوس داری زندگی کنی
دقت کن که پوشش و سبک زندگیت ایراد نداشته باشه  ! ضرر نداشته باشه ! 

دوست دارم اما ماسک نمیگذارد !

دلنوشته ای که دست نوشته ( شماره یک )

اثر چشم در عشقبازی

رو ,ماسک ,نوبت ,نون ,داری ,دوست ,نون رو ,نوبت به ,رو که ,که دوس ,نیست  هر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش فروشگاه اینترنتی دانلود کتاب پکیج دیواری و زمینی مجموعه علمی و تربیتی ولایت تهران ناهماهنگ سایت دانش و علم دانلود کتاب تختخوابت را مرتب کن بلاگی برای فایل ها تجهیزات سرمایش دیتاسنتر، کولینگ مرکز داده و خنک کننده اتاق سرور وبلاگ قلم طلایی1 (امیرنمازی)